دکتر حسین سلاح‌ورزی

استاد دانشگاه/رییس اتاق خرم‌آباد

تجربه ثابت نموده که داشته‌ها همواره نمی‌توانند عامل کامیابی باشند؛ همچنانکه نداشته‌ها همواره عامل شکست نیستند و گاه نردبانی می‌شوند برای جایگزینی و برطرف نمودن خلاءهای ناشی از آن. آنچه مهم به نظر می‌رسد دیدگاه ما نسبت به داشته‌ها و نداشته‌هاست. در دنیای معاصر امروز، مصداق‌های بارز فراوانی برای این امر می‌توان یافت که مسیر هر گونه شک و تردید را بر این باور می‌بندد.

نه بیراه است نه اغراق‌آمیز، اگر بگوییم در طول تمام 150 سال اخیر و در واقع تاریخ معاصر ایران، همواره مهمترین مساله‌ کشور، دستیابی به توسعه و پیشرفت بوده است و در این مسیر همواره موانعی سد راه بوده‌اند و خودنمایی کرده‌اند. موانعی که گاه دلیل شکل‌گیری‌شان به روشنی روز واضح است و البته عزمی برای برطرف نمودن‌شان نیست. از جمله مهمترین موانع توسعه که بسیاری از اقتصاددانان و متخصصان و آگاهان به امر توسعه مکرر به آن اشاره کرده‌اند، مساله نفت بوده است. نفت و ساختارهای ناشی از بودجه نفتی در بسیاری از متون به عنوان متهم ردیف اول و مانع اصلی توسعه ایران معرفی شده است، که می‌تواند هم انگاره درست و هم نادرستی باشد. نفت؛ نعمتی که همواره و در عرصه‌ها و برهه‌های مختلف زمانی نقش‌آفرین شماره یک بوده است؛ اگرچه گاه آنچنان پشت مسائل دیگر پنهان می‌شود که از دید بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران پنهان می‌ماند.  

با کمی دقت و تعمقِ بیشتر در می‌یابیم که به راستی انگار همه راهها به “نفت” ختم می‌شود؛ به این “داشته” گران‌قیمت اما نکبت که عامل اصلی توسعه‌نیافتگی ما بوده و هنوز هست. تیغ دولبه‌ای که در بسیاری از برهه‌ها، تیزی تهدیدآمیزش رو به خودمان بوده، آزارمان داده و بعضا دچار جراحت‌مان کرده است. جراحت‌هایی که به سادگی التیام نیافته‌اند و هر بار، سر باز می‌کنند و دور از ذهن نیست به زخم‌هایی چرکین بدل شوند. برخی از اندیشمندان متاخر مانند دکتر زنانی ساختار حقوقی کشور را مانع توسعه می‌دانند که شاید به نوعی درست باشد. اما پرسش اینجاست که علت اصلی شکل‌گیری چنین ساختاری چیست؟ آیا دولت‌های نفتی باعث قوام و دوام چنین ساختاری نبوده‌اند؟ مسلما درنگ در یافتن پاسخ چنین پرسش‌هایی فلش‌ها را به سمت دیگری سوق می‌دهد.

عده‌ای دیگر، فساد اقتصادی رسوخ کرده در بدنه بوروکراتیک کشور را مانع توسعه می‌دانند. این در حالی است که وضوح این مساله که نفت و بودجه نفتی در همه دوره‌ها باعث فربه شدن دولت‌های ناکارآمد و گسترش اقتصاد رانتی بوده است، بر کسی پوشیده نیست. انگار نقش طلای سیاه در بسیاری از ناهنجاری‌ها و ناکامی‌ها مانند خودِ این فراورده، در اعماق زمین پنهان است و لازم است کارشناسانی بیگانه آن را ردیابی نموده و کشف نمایند.

عدم توجه به بخش خصوصی و سهم پایین و ناچیز بخش خصوصیِ واقعی در اقتصاد کشور هم به عنوان یکی دیگر از دلایل عدم توسعه‌یافتگی کشور معرفی شده است که البته موضوع درست و قابل قبولی است. اگرچه اینجا هم باز این پرسش مطرح می‌شود که آیا می‌توان از دولتی که از بودجه‌ی نفتی بادآورده ارتزاق می‌کند، انتظار توانمندسازی بخش خصوصی و توجه به مسائل و مشکلات این بخش را داشت؟! به باور نگارنده حتی در دولت تدبیر و امید هم هنوز تعداد زیادی از دیوانسالاران و وزیران مختلف وجود دارند که اعتقادی به این مساله، یعنی توانمندسازی بخش خصوصی ندارند. حکایت، حکایت مرغ و تخم‌مرغ است انگار. واقعیت این است؛ مادامی که با دیدی همه‌جانبه‌نگر به این مساله پرداخته نشود، اتفاق مثبتی شکل نخواهد گرفت. یعنی همه‌ی بخش‌ها و دستگاه‌ها بر اساس یک برنامه‌ی منسجم و هماهنگ اقدام نمایند تا به مرور ساختارهای غلطی که شکل گرفته‌اند، اصلاح شوند.

در نهایت، موضوعی که این روزها بسیار بر زبان‌ها می‌چرخد، موضوع بهبود و تسهیل فضای کسب و کار است. غُل و زنجیرها و موانع متعددی که در مسیر سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی کسب و کار برای کارآفرینان و سرمایه‌گذاران وجود دارد هم، در بررسی‌های تطبیقی، قابلیت طرح به عنوان یکی از موانع رشد اقتصادی و در نهایت توسعه کشور را دارد. در کشوری که با حراج منابع و ذخایر آن، همیشه درآمد ثابت ناشی از نفت وجود داشته است، بالطبع اراده‌ای راسخ و اقدامی جدی در جهت بهبود فضای کسب و کار شکل نخواهد گرفت. واقعیت این است که این پشتوانه، همواره برای دولتمردان و کار به دستان، آسودگی خیالی به بار آورده که حاصل‌اش عدم تلاش برای جایگزینی آن و استفاده از سایر داشته‌ها بوده است. پشتوانه‌ای که زیر سایه‌اش دست زیر سر گذاشته و به خواب رفته‌ایم و هنوز هراسی از عواقب این بی‌خیالی به خود راه نداده‌ایم.

از این رو و بر اساس ریشه‌یابی همه آنچه به عنوان موانع توسعه ایران معرفی می‌شوند، می‌توان به جرات گفت ریشه بسیاری از این مصادیق و مشکلات و موانع، نفت و وابستگی به آن است. نعمتی که می‌تواند پشتوانه و تضمین مناسبی برای خوشبختی آیندگان این سرزمین باشد و از آنجا که برنامه‌ای برای جایگزینی آن نداشته‌ایم، تا به امروز حتی نتوانسته‌ایم آن را پشتوانه‌ی سعادت امروزمان کنیم.