فرزاد فخری‌زاده؛ فعال حوزه بورس ‏:

 

از زمانی که به یاد دارم تا به امروز، مفهوم تورم برایم عجیب بود. هرقدر هم که موضوع را ‏برایم تشریح کنند، هر اندازه که در این مورد کتاب بخوانم و هر چقدر راجع به تورم پرس‌وجو ‏کنم، باز هم این که قیمت‌ها به طور مداوم بیشتر می‌شوند، گنگ و مبهم است. چرا ۲۰ ‏سال پیش می‌توانستیم یک بستنی لیوانی را به قیمت ۲۵ تومان بخریم، و دیگر به هیچ ‏شکلی ممکن نیست که بستنی را با همان قیمت تهیه کنیم؟ چه می‌شود اگر بگوییم ‏‏«امسال کسی حق ندارد چیزی را گران کند»؟ چرا کشورهای پیشرفته تورم کمی دارند و ‏ما نمی‌توانیم قیمت‌ها را کنترل کنیم؟ چرا رسیدن به تورم ۲ درصدی کار بسیار دشواری ‏است؟ نظریه تورم قرار است به این سوال‌ها پاسخ بدهد.‏

 

 

تورم و نظریه پولی

در حدود قرن هفتم هجری و در زمان ایلخانیان، برای نخستین بار در ایران پول کاغذی ‏منتشر شد. «گیخاتوخان» پنجمین شاه مغول فکر می‌کرد با این اختراع دستش برای خرج ‏کردن باز می‌شود. او می‌خواست قدرت انتشار پول را در دست بگیرد و بتواند هر قدر که ‏می‌خواهد «پول تولید کند». اما همه‌چیز آن طور که او می‌خواست پیش نرفت. خیلی زود ‏قیمت‌ها بالا رفت و پول‌های کاغذی او بی‌ارزش شدند. در آن زمان هیچ‌کس درکی از نظریه ‏تورم نداشت، اما باز هم این پدیده اتفاق افتاد. به بیان دیگر تورم یک رخداد طبیعی مثل ‏قانون جاذبه باشد. عجیب است، خیلی عجیب است.‏

وقتی شما یک اسکناس هزار تومانی را به فروشنده می‌دهید، دیگر آن اسکناس را ندارید و ‏به جای آن یک بسته بادام‌زمینی دارید. فروشنده هم دیگر آن بادام‌زمینی ندارد و یک ‏اسکناس هزار تومانی به دست می‌آورد. اگر دیدگاهی کلی داشته باشیم، تمام پولی که ‏در کشور وجود دارد ضرب‌در سرعت خرج کردن پول، باید برابر باشد با سرعت تولید کالا و ‏خدمات، ضرب‌در قیمت‌ها.‏

اگر سرعت تولید همه‌چیز ثابت باشد و همه با یک سرعت ثابت پول خرج کنند، زیاد شدن ‏حجم پول برابر می‌شود با مقدار زیاد شدن قیمت‌ها. یعنی اگر حجم پول موجود در کشور دو ‏برابر شود، قیمت همه‌چیز دو برابر خواهد شد. این خاصیت شبیه به قانون پایستگی در ‏فیزیک است.‏

 

 

 

رشد سرعت تولید

اینجا ممکن است کمی سردرگم بشویم. ما تورم زیادی داریم (هر عددی بالای ۵ درصد) و ‏ژاپن نه. در ژاپن حتی تورم منفی تجربه می‌شود. آیا در ژاپن مردم بخشی از پول‌ها را ‏می‌خورند که حجم پول کم می‌شود و تورم منفی می‌شود؟!‏

جواب در رشد تولید و خدمات است. گفتیم اگر تولید رشد نکند، مقدار تغییرات حجم پول ‏برابر می‌شود با مقدار تورم. اما اگر تولید کالا و خدمات ثابت نباشد چه اتفاقی می‌افتد؟ در ‏آن صورت باید بگوییم که اختلاف رشد مقدار پول و مقدار تولید، برابر می‌شود با تورم. یعنی ‏پول‌هایی تورم‌زا هستند که از رشد تولید کالا و خدمات ایجاد نشده باشند. پول‌هایی تورم‌زا ‏هستند که از رشد تولید کالا و خدمات ایجاد نشده باشند.‏

در نظریه تورم پولی، تنها پول را دلیل تورم می‌دانند. یک نتیجه این دیدگاه این است که اثر ‏هر عامل دیگری غیر از پول بر روی تورم، موقتی است. تنها موازنه تولید و حجم نقدینگی ‏می‌تواند تورم را کنترل کند.‏

 

 

 

نظریه تورم فشار تقاضا

این نظریه توضیحی ساده و شفاف برای تورم دارد. فرض کنید بستنی فروشی هستید که ‏قصد دارد با فروختن آخرین بستنی به خانه برود و استراحت کند. به ناگاه تعداد زیادی ‏مشتری به مغازه شما می‌آیند و برای داشتن بستنی آخر با هم جدل می‌کنند. شما ‏می‌خواهید بستنی را به دست یکی از آن‌ها بدهید و خود را خلاص کنید، اما آن‌ها ‏می‌خواهند روشی عادلانه‌ برای پیدا کردن صاحب بستنی پیشنهاد شود.‏

شما می‌گویید کسی که بیشترین پول را بدهد، صاحب بستنی خواهد شد. بعد از مدتی ‏بحث و گفت‌وگو یک نفر با ده برابر قیمت بستنی را می‌خرد. به همین سادگی قیمت ‏بستنی زیاد می‌شود.‏

چه می‌شود اگر هر روز این اتفاق برای تمام بستنی‌های شما بیفتد؟ بعد از مدتی شما به ‏قیمت جدید نمی‌گویید گران. بلکه در این حالت حاضر نخواهید بود بستنی را ارزان‌تر از این ‏قیمت بفروشید.‏

اما چه اتفاقی برای همسایه‌های شما می‌افتد؟ آیا آن‌ها هم سعی نمی‌کنند بستنی تولید ‏کنند؟ حتماً! این نوع گرانی می‌تواند بیکاری را کاهش دهد. چرا که تقاضای زیاد و قیمت ‏بالا، انگیزه‌ای قوی برای افزایش تولید است. افزایش تولید در نهایت می‌تواند باعث کاهش ‏قیمت بشود.‏

 

 

 

نظریه تورم فشار دست‌مزد

یک حالت دیگری که می‌تواند منجر به تورم شود، درخواست افزایش حقوق کارگران و ‏کارمندان است. کارمندها توقع دارند که با گذشت زمان، همان‌طور که باتجربه‌تر می‌شوند، ‏دستمزد بیشتری هم بگیرند. ممکن است اتحادیه‌های کارگری یا وزارت کار حداقل دستمزد ‏را افزایش بدهد.‏

این دستمزدِ بیشتر می‌تواند هزینه تولید را بالا ببرد و منجر به تورم شود. وقتی دستمزدها ‏بیشتر شود و قیمت‌ها گران شود، تمایل بنگاه‌ها برای استخدام نیروهای جدید کم ‏می‌شود. از طرف دیگر، هزینه بیشتر برای نیروی کار درست مانند کاهش عرضه نیروی کار ‏است. این تورم نمی‌تواند اشتغال ایجاد کند. هم قیمت‌ها بیشتر می‌شود، هم تولید کالا و ‏خدمات کم می‌شود. به این وضعیت «تورم رکودی» می‌گویند.‏

نظریه تورم فشار مواد اولیه

وقتی مرغ گران می‌شود، سریع می‌شنویم که دلیل این گرانی بالا رفتن قیمت خوراک مرغ ‏است. چرا خوراک مرغ گران شده است؟ چون بارندگی کافی نیست و نمی‌شود به اندازه ‏کافی خوراک دامی تولید کرد. گران شدن نهاده‌های تولید و به خصوص نفت می‌تواند ‏هزینه‌های تولید را بالا ببرد.‏

وقتی تولید گران تمام شود، بعضی از واحدهای صنعتی تولید خود را کم می‌کنند و حتی ‏ممکن است چند کارگر را اخراج کنند. تورمی که با بیکاری همراه است، یک تورم رکودی ‏است.‏

یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری تورم رکودی انحصار شرکت‌های دولتی یا خصوصی ‏است. آن‌ها می‌توانند قیمت‌ها را بی‌دلیل بالا ببرند. این افزایش قیمت به تعدیل نیرو و ‏افزایش بیکاری منجر خواهد شد. در این حالت نه تنها حقوق کارمندان زیاد نمی‌شود، بلکه ‏دستمزدها کاهش می‌یابد.‏

نظریه تورم ساختاری

معمولا در شرایط تورمی دولت‌ها را سرزنش می‌کنند که چرا تورم را کنترل نمی‌کنند. در این ‏حالت کشور ما را با ژاپن، آمریکا و آلمان مقایسه می‌کنند. این کشورها معمولا در کنترل ‏تورم موفقند.‏

این حرف درست است که سیاست‌های پولی و مالی می‌تواند باعث کنترل تورم شود. اما ‏آیا تمام زیرساخت‌های موجود برای اعمال این سیاست‌ها فراهم است؟ نظام بانکی، ‏ساختار بیمه، وضعیت بازار سرمایه، شفافیت و رعایت استاندارد برای ارائه گزارش مالی، ‏ساختار حقوقی مناسب و مواردی از این دست می‌تواند دست دولت را برای کنترل تورم باز ‏کند. در صورتی که مشکلات ساختاری وجود داشته باشد، سیاست‌های دولت برای کنترل ‏تورم، هرچند علمی و دقیق، موثر نخواهد بود.‏

ساختار نامناسب در نظام عرضه و تقاضا هم وجود دارد. فرض کنید می‌خواهیم از جنوب ‏ایران کالاها را به تهران بیاوریم. اگر ناوگان حمل‌ونقل بهینه نباشد، بعضی از کالاها خراب ‏می‌شود، بعضی از کامیون‌ها در راه تصادف می‌کنند و قسمتی از کالا در این مسیر از بین ‏می‌رود. نبود ساختارهای مناسب عرضه کالا نیز تورم‌زا است.‏

تورم در ایران

تورم محصول تمامی این عوامل و شاید حتی عواملی ناشناخته است. اما وقتی به ‏ویژگی‌های تورم در ایران نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که تورم در ایران با رشد اشتغال و رونق ‏بازار همراه نبوده است. از طرفی دستمزدها متناسب با تورم رشد نمی‌کند. مهم‌ترین دلیل ‏تورم در ایران خرج کردن بیش از اندازه جیب و بسط پول بیش از تولید کالا و خدمات است. ‏یعنی نظریه تورم پولی.‏

از ظرقی تورم در ایران بیشتر در ساختار نامناسب نظام پولی، مالی، عرضه و تقاضا ریشه ‏دارد. کنترل این تورم به اصلاحاتی بنیادین نیاز دارد که بی‌تردید زمان‌بر و هزینه‌بر است. اما ‏چون این هزینه باعث سرعت گرفتن تولید کالا و خدمات می‌شود، هزینه‌ای ارزنده خواهد ‏بود. درست مثل وقتی که برای تعویض شیر آب پول می‌دهیم، تا یک عمر برای نشت آب ‏‏«پول اضافه» نپردازیم.‏